به روی خودم نمیارم :)

به روی خودم نمیارم که واقعاً دوست دارم.
به روی خودم نمیارم که مظطربم از اینکه چیکار کنیم بریم سر خونه زندگیمون.

ولی اگه خواستی من با زانو در خدمت خ.ج. هستم :)

خدایا شکرت.... :*
نظرات 1 + ارسال نظر
دخترک دوشنبه 17 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:18 ب.ظ

پروردگار


الان دوشنبه شبه و هنوز تو اشارت نکردی که بریم نماز بخونیم! فردا با خ.ج وقت دارم و تو هم با خانم بهرامی .... ۲۰ دقیقه به وقت مونده بهت زنگ می‌زنم و خبر میدم که بیای و بریم تو تا تو هم صحبت کنی شاید کمی بهتر شدی:)

می‌دونی .... باز زدی تو لوپ قدیمی ....:) آخر شاهنامه خوشه انشاءالله :)
کافیه بجای غصه خوردن و چرا چرای بیهوده کردن اولین کاری که جلوی دستت هست و واجبه انجام بدی رو انجام بدی، انوقت دیگه وقتی برات نمی‌مونه که تلف کنی یا به کارهایی که دوست نداری و بعدا افسوس می‌خوری ازشون بپردازی:)
حالا هم پاشو ..... پاشو به من پیامک بزن که بریم نماز بخونیم!
پاشو دیگه:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد