روز بدی بود...
حدس میزدنم نماز صبح نور دلم خراب بشه ولی فکر نمی کردم نماز خودم هم دیر بشه...
نمیدونم قضا شد یا نه... حتی نماز ظهر و عصرم...
بدتر از همه اینکه به چیزهایی فکر میکردم که نباید بکنم...
بگذریم...
خلاصه ما فعلاً شکلاتی میشیم که دخترک بهاری بمونه...
یادمه اولین حرفشو... من مثل بهارم! زود بارونی میشم و زودم خوب میشم... یه چیزهایی هم گفت در مورد پوست کندن که درست یادم نیست :)
خدایا... توبه... منو ببخش...
خدایا چقدر زود فراموش کردم این همه لطفت رو...
خدایا شکرت